کد مطلب:314234 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

حدیث من کنت مولاه... به روایت عمر بن عبدالعزیز
حافظ ابونعیم اصفهانی و دیگران با ذكر سند از یزید بن عمر بن مورق نقل نموده كه گفت:

هنگامی كه عمر بن عبدالعزیز - خلیفه اموی - در شام به مردم بذل و بخشش می كرد من حاضر بودم و به نزد او رفتم، پس از من پرسید: تو از چه



[ صفحه 30]



گروهی باشی؟

گفتم: از قریش.

گفت: از كدام قبیله ی قریش.

گفتم: از بنی هاشم.

پس قدری سكوت كرد و گفت: از كدام بنی هاشم؟

گفتم: مولای علی - یعنی غلام آزاد شده ی علی یا دوست علی -.

گفت: علی كیست؟

پس من سكوت كردم، آن گاه دستش را بر سینه ی خود گذارد و گفت: من هم والله مولای علی بن ابی طالب (كرم الله وجهه) هستم.

سپس گفت: حدیث كردند مرا گروهی كه خود شنیده بودند كه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می گوید: «من كنت مولاه فهذا فعلی مولاه».

آن گاه از مزاحم - متصدی امور مالی اش - پرسید: به امثال این مرد چه اندازه داده می شود؟ گفت: صد یا دویست درهم.

عمر بن عبدالعزیز گفت: به او پنجاه دینار عطا كن. و به روایت ابوداود گفت : به خاطر ولایتش نسبت به علی بن ابی طالب شصت دینار بده.

سپس گفت: به شهر خود برگرد، به زودی همان اندازه كه به امثال تو داده می شود به تو هم داده خواهد شد. [1] .


[1] حلية الأولياء، 5 / 364.